
غزل عاشقانه وقتی کنارم نیستی از درد لبریزم
وقتی کنارم نیستی از درد لبریزم باید که از این زخم ها قدری بپرهیزم من سال ها در گُور خود بی شعر خوابیدم شاید که
وقتی کنارم نیستی از درد لبریزم باید که از این زخم ها قدری بپرهیزم من سال ها در گُور خود بی شعر خوابیدم شاید که
دلم مي خواد يه بار ديگه بگم كه عاشقت شدم عاشقِ مهربوني و…. چشماي صادقت شدم دلم مي خواد باز ببينم خنده روي لباي تو
به این فکر کردم ازت دور شم کنارت نباشم که مجبور شم کنارم نمونی و عادت کنم به عکسای کهنم حسادت کنم نگاهت به پاهام
به نام تو تو که سيراب کردي جهان تشنه از احساس من رو به نام تو تويي که ياد دادي به قلبم معني عاشق شدن
من و تو”مثل دو ماهی”توی این تُنگ بلوریم توی حرص فتح دریا”راهیِ”برکه ی نوریم توو دل افسانه ی عشق”آدمارو دوره کردیم… ما به این کویر
سرخط نوشتم همین ابتدا یه واژه که معنیش میشه انتها یه تخته شکسته که غرقم کنه چقدشوق مردن ،چقداشتها من ازلابه لای خودم میگذرم باهرخاطره