کشاندی قلب سردم را به مرگ ای آخرین دیدار
نگاهت را همین گونه، به قلب عاشقم بسپار
چه خون هایی به پا کردم که از یادم روی اما
رَوَد این رود خونین هم به سویت همچو من انگار
چه غم هایی که آشفت از فراقت در دلم ، دیدی؟
چه خواهش ها که می کردم منِ آشفتهِ بیمار
من آن عاشق ترین هستم ، همان روزی که میگفتم
نباشی شب به روز من ، سیاهی میکند انکار
نباشی یک شبم ، یک شب ، پر از کابوس تنهایی
شبی تیره ، که در عمقش غباری مانده از سیگار
چه ظلمی بر خودم کردم!چه ظلمی بر خودم کردم!
که هی می سوزم از ریشه ، که هی می سازمت هربار
دلم خوش میشود گاهی ، که شاید میشود بی تو
ولی مانند یک شیشه ، شکستم بر سر دیوار
چه خواهد شد؟نمیدانم ، ولی گفتند در رادیو
که عاشق سرد و غمگین است ، طبق آخرین آمار
منم تنها ، منم غمگین ، خریداری ندارد دل
چنان صیاد ناکامی که میمیرد سر بازار
نیازش گرچه بسیار و قلم با من نمی سازد
تو ظاهر شو که شاید من، به شعری تَر کنم خودکار
شعر:سیدحسین حسینی