از : احمد طیبی
از لحظه¬ای بی تو ، هَمواره می¬تَرسَم
در گوشه¬ای از شَهر ، دستاتُ می¬گيرم
حَرفامُ باوَر کُن ، من بی تو مى¬ميرم
من غَرق ِ چشمانَت ، آرام دَر آن گوشت
من دوستَت دارَم ، من غَرق ِ آغوشت
گَر جان ِ من باشی ، من مستُ ديوانم
زیباترین عِشقی ، من با تو می¬مانم
آرامُ زیبایی ، تنها تو را دارم
از اینکه تَنها شَم ، هر لحظه بیزارَم
در اتِفاقی که ، رُخ داده در جانم
روحی شُدی در مَن ، من از تو می¬خوانم
از : احمد طیبی