#خانه_عشق
از همان روز ازل قلبم برایت خانه شد
مهر تو در قلب من افتاد و دل غمخانه شد
این دلم از دیدن گیسوی چون بستان تو
تگ گلی زان چید و قلبم بهر تو گلخانه شد
چانهات پیمانه و لبهای تو چون مِی در آن
قلب من از دیدن آن روی تو میخانه شد
بهر من چون بُت شدی ایمان من را بردهای
بعد تو این دل دگر همچون یکی بتخانهشد
من که محتاج کلامی از دل و قلب تو ام
هر سخن از تو برایم درس مکتبخانه شد
دوست دارد چشم من بیش از دگر بیند تو را
پس برای چاره سازی قلب من تابخانه شد
من *سپیداری* بدون ابر و باران بودم و…
آمدی رویت برای من چو سقّاخانه شد
از : سهیل محبوب صابری(سپیدار)